معنی محمد عمرانی

حل جدول

محمد عمرانی

از بازیگران سریال همه چیز آنجاست

لغت نامه دهخدا

عمرانی

عمرانی. [ع ِ] (اِخ) علی بن محمد عمرانی سرخسی، مکنی به ابوالحسن. ممدوح منوچهری دامغانی شاعر. رجوع به علی عمرانی (ابن محمد عمرانی) شود.

عمرانی. [ع ِ] (ص نسبی) نسبت است به یکی از خاندانهای بزرگ سرخس که از قدیم ریاست داشتند. و از جمله ٔ آنان ابوالحسن علی بن محمد عمرانی و ابوبکر محمدبن قاسم بن عمران عمرانی بوده اند. (از اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به علی عمرانی (ابن محمد...) و عمرانی (محمدبن قاسم...) شود. نام این خاندان را گاهی «عمرانیان » به لفظ جمع بکار برده اند. رجوع به عمرانیان شود.

عمرانی. [ع ِ] (اِخ) علی بن احمد عمرانی موصلی. ریاضی دان و ستاره شناس قرن چهارم هجری. رجوع به علی عمرانی (ابن احمد...) شود.

عمرانی. [ع ِ] (ص نسبی) نسبت است به عمرانیه که ناحیه ای است از اعمال موصل. و قاضی ابومنصور عمرانی بدانجا منسوب است. (از اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به عمرانی (قاضی ابومنصور...) شود.

عمرانی. [ع ِ] (اِخ) علی بن محمدبن علی بن احمدبن مروان عمرانی خوارزمی، مکنی به ابوالحسن. ادیب و لغوی و مفسر قرن ششم هجری. رجوع به علی عمرانی (ابن محمدبن...) شود.

عمرانی.[ع ِ] (اِخ) عبدالنوربن محمدبن احمد شریف عمرانی فاسی. فقیه و اصولی و متکلم قرن هشتم هجری است که بسال 685 هَ.ق. متولد شد، ولی سال درگذشت او پیدا نیست. او راست: تقیید علی المدونه. و نیز فتواهایی دارد. (از معجم المؤلفین از نیل الابتهاج تنبکتی ص 187).

عمرانی. [ع ِ] (اِخ) قاضی ابومنصور عمرانی. وی قرآن را نزد ابوعلی اهوازی بیاموخت و در بغداد علم فقه را نزد شیخ ابواسحاق شیرازی فراگرفت، سپس به میافارقین انتقال یافت. نسب او به عمرانیه از اعمال موصل است. (از اللباب فی تهذیب الانساب).

عمرانی. [ع ِ] (اِخ) مسلم بن اسعدبن عثمان بن اسعدبن عثمان عمرانی یمانی، مکنی به ابوالفتح.از فضلای قرن ششم هجری است که بسال 545 هَ.ق. درگذشت. او راست: کتاب الاترنجه فی شعراءالیمن. (از معجم المؤلفین ج 12 از هدیه العارفین بغدادی ج 2 ص 432).

عمرانی. [ع ِ] (اِخ) محمدبن اسعدبن محمدبن موسی عمرانی. ملقب به بهاءالدین. ادیب و شاعر و نویسنده ٔ قرن هفتم هجری. وی بسال 618 هَ.ق. متولد شد و مدتی سمت وزارت المظفر رسولی صاحب یمن را بعهده داشت. سپس والی شهر اقضیه گشت و بسال 695 هَ.ق. درگذشت. او را ترسلی است در مجلدی ضخیم. و نیز اشعاری دارد. (معجم المؤلفین از العقود اللؤلؤیه ٔ خزرجی ج 1 ص 291 و از الاعلام زرکلی).

عمرانی. [ع ِ] (اِخ) طاهربن یحیی بن سالم عمرانی یمنی شافعی. فقیه قرن ششم هجری. رجوع به طاهر (ابن یحیی الیمنی...) و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 5 ص 39، طبقات الشافعیه ٔاسنوی، طبقات الشافعیه ٔ سبکی ج 4 ص 231، کشف الظنون حاجی خلیفه ص 15 و ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 353.

عمرانی. [ع ِ] (اِخ) محمدبن قاسم بن منصوربن عبدالرحمان بن اسماعیل بن محمدبن معمربن عمران عمرانی کسبوی، مکنی به ابوبکر. وی از اهالی کسبه، قریه ای از قرای نسف، بود. ولی در ابتدا اعمال سلطان را در سمرقند بعهده داشت، سپس آن را ترک گفت و بسال 513 هَ.ق. درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب).

عمرانی. [ع ِ] (اِخ) یکی از القاب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) است بمناسبت نام ابوطالب که «عمران » میباشد. رجوع به ابوطالب (ابن عبدالمطلب بن...) شود.

فرهنگ عمید

عمرانی

مربوط به عمران: عملیات عمرانی،

فرهنگ فارسی هوشیار

عمرانی

آبادانی (صفت) منسوب به عمران: امور عمرانی کشور.

معادل ابجد

محمد عمرانی

463

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری